افرادی که به حرفه ی مربیگری یا کوچینگ در روانشناسی علاقمندند ، در واقع برای مشتریان خود آموزش های لازم جهت افزایش رفاه و عملکرد در زندگی شخصی افراد را ارائه می دهند . اغلب افراد کوچ ها را با روانشناسان اشتباه می گیرند که بیشتر به دلیل تشابه وظایفشان با یکدیگر است . اما تفاوت های مهمی از قبیل ؛ حیطه ی تمرکزی شان وجود دارد ، برای مثال در منتورینگ و کوچینگ ؛ بر استفاده از پتانسیل های بکر و کمک به مشتریان جهت دستیابی به اهدافی که برای خود تعیین کرده اند تمرکز دارند . اما روان درمانگر ، بر سلامت فردی و یک موضوع بالینی قابل شناسایی ( مانند افسردگی یا اضطراب ) تمرکز دارد .
کوچینگ در روانشناسی
عمل روانشناسی مربیگری یا به عبارتی کوچینگ در روانشناسی را می توان به عنوان فرآیندی جهت افزایش رفاه و عملکرد در زندگی شخصی و حوزه های کاری مختلف توصیف کرد که زیربنای مدل های مربیگری مبتنی بر یادگیری بزرگسالان و کودکان یا نظریه ها و رویکردهای روانشناختی است . این کار توسط مربیان روانشناس واجد شرایطی انجام می شود که دارای صلاحیت های مرتبط بوده و توسعه حرفه ای مستمر مناسب و تمرینات تحت نظارت را انجام داده اند . در حالت کلی کوچینگ روانشناسی نوعی مطالعه علمی از رفتار بوده و احساساتمان در کوچینگ و شناختمان از آن را تعمیق و تقویت می کند . این نوع مربی یا کوچ بایستی پایه ای محکم در روانشناسی رفتار و شناخت احساسات داشته باشد . کوچینگ طیف وسیعی از فعالیتها و جهت گیری های نظری مختلف را در بر میگیرد ، کوچینگ شامل بکارگیری فرآیندها ، رویکردها و مداخلات روانشناختی برای رساندن مشتری از خط شروع به خط پایان ( هدف ) است . از آنجایی که آموزش روانشناس بودن آموزش در هر سه زمینه تعریف کاری ما ( رفتار، شناخت ، احساسات ) در بر گرفته و تجربه عملی را نیز فراهم می کند ، روانشناس از هر جهت برای انتقال به کار مربیگری مناسب است . با این حال ، چندین تفاوت مهم بین مربی و روانشناس وجود دارد که در ادامه خواهیم دید .
تفاوت کوچ با روانشناس
هرکسی می تواند خود را مربی خطاب کند ، اما اکثر مردم نمی توانند خود را روانشناس بنامند . در جواب اینکه کوچ کیست ، باید بگوییم ؛ شخصی فعال با مهارت های آموزشگری است . در حال حاضر هیچ نهاد نظارت معتبری برای مربیگری وجود ندارد و به همین دلیل ، هر کسی میتواند فروشگاه راهاندازی کرده و از عنوان مربی استفاده کند . از سوی دیگر ، روانشناس اصطلاحی است که توسط هیئت های صدور مجوز تنظیم می شود . به عنوان مثال ؛ در ایالات متحده ، هیچ کس بدون مجوز از هیئت دولتی نمی تواند خود را روانشناس بنامد یا به این عنوان تبلیغ کند . با این حال در عمل ، بسیاری از ویژگیهای روانشناسان ( کسانی که درمان را انجام میدهند یا به عبارتی «روان درمانگر» ) با مربیان مشترک بوده که سبب شده است بسیاری از درمانگران به مربیگری تغییر حرفه دهند . هم درمانگری و هم کوچینگ در روانشناسی شامل مسائل رشد و توسعه بوده که در جهت ایجاد آگاهی مشتریانش تلاش می کند . می توان ادعا کرد تفاوت اصلی در تمرکز کار است . در درمان ، تمرکز بر سلامت فردی و یک موضوع بالینی قابل شناسایی ( مانند افسردگی یا اضطراب ) است ، اما در کوچینگ ؛ بر استفاده از پتانسیل های بکر و کمک به مشتریان جهت دستیابی به اهدافی که برای خود تعیین کرده اند ، تمرکز دارد . مربیان در صورت تشخیص باید مراجع را به روان درمانگر ارجاع دهند . مربیان بیشتر روی موارد عملی تمرکز دارند و به مشتریان خود کمک می کنند تا آگاهی خود را به عمل پیوند دهند . در حالت کلی ؛
- کوچینگ یا مربیگری تاکید بیشتری بر لحظه حال داشته و گذشته به طور خلاصه فقط مورد بازدید قرار می گیرد .
- رویکرد های مربیان و روان درمانگران اغلب بسیار متفاوت است . مربیان بیشتر از روان درمانگران ؛ فعال ، غیررسمی و خودآگاه هستند .